یه روزی یه جایی یه دل شکوندم یکی عاشقم شد به پاش نموندم
چه آسون چه راحت ازش گذشتم دلم رو به قلبی دیگه سپردم
پریشون و گریون و دل شکسته هنوزم به هیچکی دلی نبسته
چقدر می گفت دوباره، دوباره برگرد چه روزا که بی من تنهایی سر کرد
اما حالا که دارم فکر می کنم می بینم انگار
اونی که باخته بازی رو فقط من بودم انگار
حتی یه بار نشد که بعد از اون عشق و ببینم
از شدت عشق از رو لبی بوسه بچینم
پشیمونم پشیمونم من دیگه بی تو نه نمی تونم
نمی خونم نمی خونم من دیگه جز برای تو نمی خونم
گاهی به جز صبر چیکار می شه کرد؟!
نظرات شما عزیزان:
|